×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ghesye-tanhaei.gohardasht.com

parasto

آخرين شعر

و اين هم آخرين شعر فريدون مشيري در پيري در باب كوچه!؛

دوستي مي گفت شعر كوچه ات؛
همچنان روشنگر دلهاي ماست!؛
گفتمش: از كوچه ديگر دم مزن!؛
زانكه شعر و عشق از كوچه جداست!؛
نيك بنگر هر طرف در هر گذر؛
نام خون آلوده اي بر كوچه هاست!

چهارشنبه 26 دی 1391 - 5:39:00 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://y.n.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 8 بهمن 1393   4:50:17 AM

Likes 1

 با سلام وعرض ادب احترام  

یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذاشتیم 

پرگشتودیم ودر ان خلوت دلخواسته گشتیم 

 ساعتی بر لب ان جوی نشتیم 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت 

من همه محو تماشای نگاهت  .

ناصر 

http://vahidafshar.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 25 دی 1393   7:07:57 PM

Likes 1

 

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 18 تیر 1392   12:17:39 PM

Likes 1

سلام

دست گل تون درد نکنه خصوصا مطلب << تا میتوانی بخند >>ه فوق العاده است خیلی به دنبال این بودم  سودی که متوجه همه ی انسانهاست. شادابی شما آرزوی قلبی ماست

http://taktazan.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 7 اسفند 1391   3:17:17 AM

وبلاگ قشنگی داری

امیدوارم همیشه موفق باشی

ساعت مچی سواچ طرح Rebel

ساعت مچی سواچ طرح Rebel

http://omidasemani.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 25 بهمن 1391   2:11:05 PM

salam , az inke mibinam in ghadr ba ehsasisd , kheily khosh halam , man ham dast be ghalme nesbatan ghavi daram , khosh hal misham bishtar ba ham ashna shim  0935 _ 126 4008 omid , montazere tamasetoon hatman hastam

ارسال پيام

دوشنبه 1 بهمن 1391   8:51:53 PM

سعدی!تو کیستی که دم از عشق می زنی ؟

دعوی بندگی کن و اقرار چاکری

ali

alisarabi

http://masomazarin.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 26 دی 1391   10:23:27 PM

Likes 1

بايد به من الكلي عادت بكند..........

حكم در دست شما نيست ولي سر هستيد
داغ يك غزوه نداريد ، پيمبر هستيد
با شما هستم ،اگر جنگ صليبي كرديد
دست در خون دل اينهمه بي بي كرديد
لا اقل بر بزنيد آس بما هم برسد
قطره اي جرعه عباس بما هم برسد
اينهمه دست يكي نيست قبولم باشد
آيه ديگري از شان نزولم باشد
سهم من چيست؟مگر صندلي دار شما
عكس ترحيم من و سينه ديوار شما
خانه بر دوش غزل هستم و مي گردم من
حاج زنبور عسل هستم و مي گردم من
داده ام پيش تر از من خبرم را ببرند
دل افتاده به خون جگرم را ببرند
خواستم مضحكه شهر شود اين همه حرف
حرفهايي كه قرار است سرم را ببرند
ديگرم زخم نزن داس تو را مي دانم
قسم حضرت عباس تو را مي دانم
دل نده نامه نده شعر نخوان پریساجان
ديگر از چشم من افتاده جهان پریسا جان
روزگاري است همه عرض بدن مي خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند
ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند
گرگهايي كه لباس پدري مي پوشند
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند
عشقها را همه با دور كمر مي سنجند
خب طبيعي است يك روزه به پايان برسد
عشقهايي كه سرپيچ خيابان برسد
صبح يك روز من از پيش خودم خواهم رفت
بي خبر با دل درويش خودم خواهم رفت
مي رم تا در ميخانه كمي مست كنم
جرعه بالا بزنم آنچه نبايست كنم
بي خيال همه كس باشم و دريا باشم
دائم الخمرترين آدم دنيا باشم
آنقدر مست كه اندوه جهانم برود
استكان روي لبم باشد و جانم برود
ساقيا در بدنم نيست توان جام بده
گور باباي غم هردو جهان جام بده
برود هر كه دلش خواست شكايت بكند
شهر بايد به من الكلي عادت بكند

http://raghseghalam.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 26 دی 1391   7:16:49 PM

Likes 1

 درود بر شما خواهر گرامي اگر مطلبي شخصي داريد و دوست داريد به صورت شعر درايد در خدمتم سبك ترانه و غزل